داستان های مهاجربال – فصل آرمان – قسمت ششم : نامه ویزا؛ شروع یک خداحافظی

وجود تمام سختی‌ها و دلهره‌ها، اما حس اطمینانی که از همان ابتدا با بستن قرارداد رسمی با مهاجربال پیدا کرده بودم، در تمام این مدت همراهم بود. می‌دانستم که پرونده‌ی من در دست متخصصان است و نیازی نیست خودم مدام به پورتال‌های سفارت سر بزنم؛ سهیلا وضعیت را دقیق پیگیری می‌کرد.

هرچند روز یک‌بار، به سهیلا پیام می‌دادم و می‌پرسیدم: “سهیلا خانم، وضعیت پرونده چطوره؟” و او با آرامش جواب می‌داد: “آرمان جان، هنوز تو مرحله‌ی بررسی (In Process) است. نگران نباش، ما لحظه به لحظه وضعیت رو چک می‌کنیم. به محض اینکه خبری بشه، اولین نفری که متوجه می‌شه ما هستیم و فوراً بهت اطلاع می‌دیم.”

حدوداً یک ماه و نیم از انگشت‌نگاری گذشته بود و من دیگر داشتم به این انتظار طولانی عادت می‌کردم. تا اینکه یک روز عصر، وقتی سر میز شام بودیم، تلفنم زنگ خورد. سحر ناصری بود.

گوشی را برداشتم. صدای سحر، برخلاف همیشه، یک هیجان کنترل‌شده‌ای داشت: “سلام آرمان جان! خوبی؟ یه دقیقه وقت داری؟”

گفتم: “سلام سحر خانم. بله بفرمایید.”

سحر مکث کوتاهی کرد و بعد با خنده گفت: “آرمان جان، همین الان پورتال شما رو چک می‌کردم…”

قلبم داشت از سینه‌ام می‌زد بیرون. دیگر نیازی نبود که سحر چیزی بگوید. فقط لرزش صدایش کافی بود تا بفهمم چه اتفاقی افتاده.

سحر ادامه داد: “آرمان جان، تبریک می‌گم! OPR (Original Passport Request) برات صادر شده! ویزات تایید شد!”

یک ثانیه طول کشید تا مغزم داده‌ها را پردازش کند. بعد یکهو فریاد زدم: “وای خدای من! واقعاً؟!”

مامان و بابا که کنارم نشسته بودند، با نگرانی پرسیدند: “چی شده؟” من فقط با انگشتم به سمت گوشی اشاره می‌کردم و نمی‌توانستم حرف بزنم.

سحر خندید و گفت: “آره آرمان، واقعاً! پرونده‌ی بدون نقص شما از دانشگاه تورنتو کار خودشو کرد. دیدی گفتم نگران نباش؟ حالا بریم سراغ بخش هیجان‌انگیز کار: فرستادن پاسپورت به سفارت و آماده شدن برای پرواز!”

بعد از قطع تماس، خونه رفت روی هوا. اشک شوق مامان، آغوش محکم بابا، و جیغ‌های شادی سارا، خواهرم. بالاخره، آن کابوس انتظار تمام شده بود.

سهیلا هم بلافاصله پیام داد: “آرمان جان، لیست کارهای نهایی و بستن چمدان رو برات ایمیل کردیم. در ضمن، برای خدمات پس از ورودت در تورنتو، قراره علیرضا (یکی از اعضای تیم مهاجربال که مسئول هماهنگی اسکان و استقرار است)، از همین حالا باهات در تماس باشه و برنامه‌ی کامل روزهای اولت رو هماهنگ کنه. خیالت راحت. این دفعه دیگه واقعاً تورنتو منتظرت است!”

این حس اطمینان که تیم مهاجربال نه تنها پرونده‌ی ویزای من را به ثمر رسانده بود، بلکه حالا خدمات استقرارم را به یک فرد متخصص در این زمینه سپرده بود، من را کاملاً آرام کرد. دیگر تماماً آماده‌ی پرواز بودم.

ادامه دارد…

mobile-navبا ما تماس بگیرید
16476159710+